سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یه روز آفتابی -
 

نویسنده  مهدی دهقانی  83/12/19   ساعت یک ربع به یازده صبح

یه روز آفتابی

امروز صبح هوا خیلی سرد بود. دستکشام و جورابمو پام کردم نفتمون هم تموم شده بود. بابای تنبلم هم نمی رفت نفت بگیره. مامانم منو برد یه گوشه اتاق که آفتاب افتاده بود تا گرم بشم. نورش خیلی اذیتم کرد. ولی شمکم گرم شد.صورتم بد جور قرمز شد

 

لینک تصویر تمام صفحه


 

نظرات شما ()



 

لیست کل ونگ ونگ هام

 
  شب گردی
سلام دوباره.....اخبال جدید
هاخی ..... مُردُم کسی سیم نگفت بوا
چند تا با هم (دختلا به عسکام نگاه نکنن )
عیت و مراسم پستونک خورون (ادامه نضق حقوب بشر)
جلسه انجمن ولباگ نویسا
زندان ابومهدی
لباس نو
چاه کوتاه
11/10/83 یه روز تقریبا گرم
یه شیشه شیر نیدو
یه روز آفتابی
پا
تولد
 
   
وبلاگ من
 
 
 
 
« کل بازدید:36954 »
« بازدید امروز:2 »
لوگوی خودم

 
یه روز آفتابی -
جستجوی وبلاگ من

 
 :جستجو

با سرعتی بی نظیر و
باور نکردنیمتنیاداشت ها
و پیام های خود را بکاوید!

لوگوی دوستان
 

لینک دوستان
 
بابایی من
طارمه
وبلاگ های بوشهری
مریم فرخ نیا(زلال پرست)
اشتراک
 
 
آرشیو
 
طراح قالب